1-1- خصوصيات زمين شناسي زاگرس
زاگرس کمربند چين خورده -راندهاي است که از شمال غرب تا جنوب ايران کشيده شده است. اين کمربند کوهزايي در قسمت مياني کوهزاد آلپي قرار دارد و از ديدگاه زمين ساخت ورقهاي آن را به عنوان لبه فعال شمال شرقي سپر عربستان در نظر ميگيرند]کينگ و بربريان، 1981 کمربند چين خورده زاگرس با ميدانهاي نفتي فراوانش، حاصلخيزترين کمربند چين خورده دنيا به لحاظ منابع نفتي است. اين کمربندچين خورده در نتيجه تغيير شکل ساختاري سيستم پروفورلند زاگرس که امروزه به نام حوضه دريايي خليج فارس و حوضههاي بين النهرين مي شناسيم به وجود آمده است و در زير پروفورلند عمدتاً نهشتههاي پلتفرمي و فلات قارهاي قرار دارند.
به لحاظ ساختاري اين کمربند، به صورت منشوري از صفحات تراستي انباشته شده رخنمون پيدا کرده که متشکل از بالاترين لايههاي رسوبات نئوپروتروزوئيک و فانروزوئيک حدود 7 تا 12 کيلومتر ضخامت، در بخشهاي خارجي لبه انتقال يافته جنوب غربي زاگرس قرار دارد. بخش اصلي چينه شناسي کمربند چين خورده زاگرس در يک حوضه کوهزايي پروفورلند اپي کانتيننتال، همزمان با کوهزايي گسترش يافته است. تکامل کمربند چين خورده زاگرس تقريباً در ارتباط با تکتونيک و حوادث ساختاري کوهزايي هاي مرتبط است و در نتيجه سه رخداد تکتونيکي مهم به وجود آمده است. 1- فرورانش صفحه اقيانوسي نئوتتيس به زير صفحه ليتوسفري ايران در زمان کرتاسه پيشين تا پسين 2- فرارانش قطعاتي از اقيانوس نئوتتيس (افيوليت ها) بر روي حاشيه غير فعال قاره اي آفريقا – عربي در انتهاي کرتاسه (تورتونين تا کامپانين) و برخورد صفحه عربي – آفريقايي به ايران در زمان کرتاسه پسين و دوره هاي بعدي ]علوي، 2004[. به طور خلاصه ميتوان گفت: تاريخچه زمين ساختي اين کمربند شامل فاز پلتفرمي در پالئوزوئيک، ريفت خوردگي در ترياس، کنار قارهاي غير فعال در ژوراسيک – کرتاسه مياني، فرورانش به سمت شمال (به زير ايران مرکزي) و جايگيري افيوليتها در انتهاي کرتاسه (فاز لاراميد) و در نهايت برخورد و کوتاه شدگي در طي فازهاي پاياني آلپي (والانژين تا پاسادنين) ميباشد. فاز پلتفرمي در پالئوزوئيک رخ داده و پي آيند اين رخداد، حوضه رسوبي با امتداد شمال غرب – جنوب شرق شروع به باز شدن نموده است. در حين کافت خوردگي و باز شدن حوضه، گسلههاي نرمالي موازي با محور کافت شکل گرفته که اين گسلهها کنترل کننده اصلي حوضه رسوبي زاگرس بوده اند ]بربريان و تالنکو، 1979[. اين گسلهها شکل و عمق حوضه رسوبي را رقم زده و در نهايت بسته شدن حوضه و ايجاد کمربند زاگرس حاصل عملکرد مجدد اين گسلهها در قالب گسلههاي معکوس بوده است ]جکسون و مکنز، 1984[.اين کمربند توسط گسلههاي عرضي با امتداد 150 تا 160 درجه شمالي بريده و بهم ريخته شده است که از غرب به شرق شامل پهنه گسله ايذه، کازرون، کاره باس، سبزپوشان، سروستان و بختگان ميباشد ]صفری، 1384[. از نظر جغرافيايي زاگرس به نواحي لرستان، فارس و خوزستان تقسيم ميگردد. ]بربريان،1981[ بر پايه انباشته هاي نمکي هرمز، زاگرس را به دو بخش جنوب خاوري يا حوضه هرمز و بخش شمال باختري يا حوضه اهواز تقسيم کرده است که مرز جدايي اين دو بر خطواره قطر – کازرون است. (علوي، 2004) حوضه زاگرس را به سه منطقه رورانده – چين خورده، منطقه مياني و اجتماع ماگمايي اروميه – دختر تقسيم کرد(شکل، 2-2). از نظر زمين ريخت شناسي از شمال خاور به جنوب باختر، زاگرس شامل زاگرس مرتفع (زاگرس داخلي يا رورانده)، زاگرس چين خورده (بيروني) و دشت خوزستان ميباشد. از نظر الگوي ساختاري از شمال غربي به جنوب شرقي، زاگرس شامل زون راندگي ها، کمربند چين خورده، فروافتادگي دزفول و دشت خوزستان ميباشد.
2-2- تاريخچه چينهاي زاگرس
تمامي سنگهاي زاگرس را مي توان به دو گروه پي سنگ دگرگونه و پوشش رسوبي روي پي سنگ تقسيم کرد.
] اشتوکلين، 1968[ مراحل سه گانه زير را در تکوين حوضه فلات قاره زاگرس مؤثر ميداند.
1- مرحله فلات قاره (پرکامبرين پسين – ترياس مياني)
2- مرخله بزرگ ناوديسي (ترياس مياني – پليوسن)
3- مرحله پس از کوهزايي (پليوسن – زمان حال)
]علوي، 1994[ با توجه به رخسارههاي سنگي و پيامد رويدادهاي زمين ساختي، سنگهاي زاگرس را به واحدهاي زمين ساختي – چينه شناختي زير تقسيم کرد.
1- رخسارههاي سکويي قاره گندوانا، به سن پرکامبرين پسين – ترياس مياني.
2- رخسارههاي فلات قاره جنوب تتيس جوان، به سن ژوراسيک – کرتاسه.
3- رسوبات پيش خشکي سنوزوئيک(دريايي – غير دريايي) که همزمان با کوهزايي آلپ و در يک درياي پسرونده به سمت جنوب باختر، انباشته شدهاند. ]اوبراين، 1950[ بر پايه رفتارشناسي سنگها، رديفهاي رسوبي زاگرس را به 5 گروه زير تقسيم ميکند.
1- گروه پي سنگ(پرکامبرين).
2- گروه متحرک زيرين شامل سري هرمز به سن پرکامبرين پسين – کامبرين، به ضخامت 0 تا 4000 متر.
3- گروه مقاوم، شامل سازندهاي زمان کامبرين تا ميوسن، به ضخامت 6تا 7 هزار متر.
4- گروه متحرک بالايي، شامل سازند گچساران با 1600 متر ضخامت.
5- گروه نا مقاوم، شامل سازندهاي ميشان، آغاجري و بختياري به ضخامت 3تا 4 هزار متر.
بررسي چينه نگاري ترادفي پهنه زاگرس بيانگر آن است که اين بخش از ايران، در فاصله زماني پرکامبرين- ترياس مياني بخشي از ابر قاره گندوانا بوده است.از ترياس مياني، با تکوين تتيس جوان، شرايط دريايي ويژهاي بر آن حاکم بوده است.از کرتاسه پسين به بعد، پس از سرانجام گرفتن تتيس جوان و برخورد دو ورقزاگرس و ايران مرکزي، محيطهاي رسوبي از نوع همزمان با کوهزايي بوده اند. گرچه پيشينه فاز کوهزايي در پليوسن بوده، ولي دگرشکلي، همچنان بر زاگرس تحميل ميشده است ]آقانباتي، 1383[.
با تلفيق دو ديدگاه الگوي ساختاري و زمين ريخت شناسي، ميتوان زاگرس را به دو زير پهنه زون راندگيها و زاگرس چين خورده تقسيم کرد.
الف: زير پهنه راندگيها
اين زون با پهناي 10 تا 65 کيلومتر، به صورت نواري کم پهناست که بلندترين قسمت کوههاي زاگرس را تشکيل ميدهد و به همين رو گاهي به آن زاگرس مرتفع ميگويند ]مطيعي، 1374[. شواهدي از دو فاز چين خوردگي در اين زيرپهنه وجود دارد ]فالکن، 1974[. فاز نخست در اواخر کرتاسه و فاز دوم از اواخر ميوسن تا امروز که شدت آن در پليوسن بيشترين مقدار بوده است. اين دو فاز چين خوردگي پياپي، چين هايي با دامنه بيش از 5 هزار متر و طول موج بيش از 8 هزار متر را ايجاد کردهاند. اين چينها روند شمال غربي – جنوب شرقي دارند و سطح محوري آنها مورب و شيب صفحهها به سوي شمال شرقي است. مرز شمال خاوري اين زير پهنه به راندگي اصلي زاگرس و مرز جنوب باختري با يک راندگي مهم بسته ميشود که از شمال کوه کي نو و جنوب دهنگان و کوه سبزو مي گذرد ]مطيعي، 1374[. برخلاف امروز اين بخش، در زمان مزوزوئيک تا اوايل سنوزوئيک گودترين بخش حوضه زاگرس بوده است.
ب- زير پهنه زاگرس چين خورده
زاگرس چين خورده يا به عبارت ديگر زاگرس بيروني، با پهناي 150 تا 250 کيلومتر، گودال حاشيه اي و کراتوني سپر عربستان است که در مزوزوئيک و سنوزوئيک در حال نشست بوده و ترادفهاي ستبر رسوبي در آن نهشته ميشده است. در اين زير پهنه، پوشش رسوبي روي پي سنگ، به صورت تاقديسها و ناوديسهاي کشيده، در راستاي شمال غربي- جنوب شرقي است که صفحههاي محوري آنها مارپيچ مانند تاب خورده و به چينها سيماي زيگموئيدال باز داده است. در گستره زاگرس چين خورده، رخنموني از سنگهاي پرکامبرين ديده نشده و حفاريهاي نفتي تاکنون به پي سنگ نرسيده است. سنگهاي پرکامبرين پسين تا ترياس مياني، رخساره گندوانايي و مشابه با ديگر نواحي ايران دارند. ولي، تواليهاي مزوزوئيک و سنوزوئيک آن، با رسوبهاي همزمان ديگر نواحي ايران، رخساره سنگي و حتي زيستي متفاوت دارند و بيشتر معرف رخسارههاي جنوب تتيس جوان است. اين نکته نشان مي دهد که از ترياس مياني به بعد، شرايط رسوبي حاکم بر زاگرس چين خورده، نسبت به ديگر مناطق ايران، تفاوت داشته است. بررسي هاي ديرينه جغرافيا نشان مي دهد که زاگرس چين خورده در همه جا ويژگيهاي زمين شناختي يکسان ندارد. ]فالک،1981[ براساس تاريخچه رسوبگذاري و الگوي ساختاري زاگرس چين خورده ساده را به چندين زون تقسيم کرد. اين زونها عبارتند از :فارس، لرستان، دشت آبادان، پيش خشکي بندرعباس، زون رورانده و ساختمانهاي پيچيده همراه با سنگهاي دگرگوني (شکل2-3).
شکل 2-3: زيرپهنههاي عمده زاگرس و تقسيمات زاگرس چين خورده ]فالکن، 1961[.
با تلخيص از کار مطيعي (1374)، زيرپهنههاي زير مي تواند معرف ويژگيهاي بيشتر زاگرس چين خورده باشد.
1)فروافتادگي کرکوک در شمال باختري لرستان و در خاک عراق است. اطلاعات کافي از آن در دست نيست ولي ويژگيهاي فروافتادگي دزفول مي تواند با آن همخواني داشته باشد.
2) لرستان بخشي از زاگرس چين خورده است که روند کلي آن هم راستا با زون راندگيها میباشد. مرز شمال خاوري آن محدود به مرز جنوبي زون راندگيها و مرز خاوري آن منطبق بر خمش بالارود و باختر- شمال باختري آن منطبق بر جنوبيترين تاقديس زاگرس است که بر نوار مرزي ايران- عراق منطبق است. مهمترين ويژگيهاي حاکم بر منطقه لرستان عبارتند از: روند شمال باختري- جنوب خاوري، ساختار متشکل از تناوب تاقديس بزرگ و کوچک، زمين لغزههاي بزرگ مانند زمين لغزه سيمره، فروريختگيهاي گرانشي فروريزشي، برخورداري از سه خط واره شمالي –جنوبي که ميتواند در ارتباط با گسلهاي پي سنگ باشد، در برداشتن تاقديسهاي متشکل از گروه بنگستان در جنوب و سازند فليشي اميران و سازند گرو در شمال.
3) پهنه ايذه بخشي از زاگرس چين خورده است که از شمال به مرز جنوبي زون راندگيها، ازجنوب با مرز شمال فروافتادگي دزفول، از خاور با گسل کازرون و از باختر به امتداد فرضي گسل عامل خمش بالارود، محدود ميشود. پهنای اين زون از 40 کيلومتر در باختر، 115کيلومتر در شمال بهبهان و 70 کيلومتر در خاور متغير است.
4) فروافتادگي دزفول بخشي از پيش گودال زگرس و داراي اين ويژگيها است: يک پديده ساختاري است که در جنوب باخنري زون راندگيها قرار دارد. بخشي از زاگرس چين خورده است که درآن سازند آسماري رخنمون ندارد. بيشتر ميدانهاي نفتي ايران را در بر دارد. ميان سه پديده مهم ساختماني: زون خمشي بالارود، زون خمشي جبهه کوهستاني، زون خمشي- گسلي کازرون جاي دارد. اين زون بين 3000 تا 6000 متر فروافتادگي دارد ولي نسبت به مناطق همجوار از نظر زمين ساختي پايدارتر و چين خوردگي کمتري دارد. در شکل گيري اين فروافتادگي عملکرد توأم خطواره قطر- کازرون و خطواره بالارود نقش اساسي دارد.
5) پهنه فارس از نظر جغرافيايي به دو بخش فارس داخلي و فارس بيروني تقسيم ميشود. فارس بيروني به دو زير پهنه کوچکتر به نام فارس ساحلي و فارس به تقريب ساحلي تقسيم ميشود. بسياري از زمين شناسان، فارس را گستره واقع در ميان دو گسل کازرون در باختر و گسل ميناب در خاور ميدانند. ولي مطيعي(1374)، ويژگيهاي زمين شناسي بخش خاوري فارس را متفاوت ميداند و به آن پس خشکي بندر عباس نام داده است. مرز شمالي فارس زون راندگيها و مرز جنوبي آن، خط ساحلي خليج فارس است.
6) پس خشکي بندر عباس محدودهاي از پايانه جنوب خاوري زاگرس است که مرز خاوري آن گسل ميناب و مرز جنوبي آن جبهه چينهاي زاگرس است که از درون خليج فارس ميگذرد. مرز شمالي آن منطبق بر گسل رازک (برزگر، 1360) و يا خطواره نخيلو- فينو است. مهمترين ويژگيهاي زمين شناختي پس خشکي بندرعباس عبارتند از: بيشتر تاقديسها از سنگ نهشتههاي گروه فارس تشکيل شدهاند. تاقديسها در سه جهت آرايش يافتهاند. دسته نخست موازي روند عمومي زاگرس، دسته دوم، روند شمالي- جنوبي دارند و دسنه سوم، روند خاوري –باختري تا شمال خاوري- جنوب باختري ذارند. ضخامت سنگ نهشتهها به مراتب بيشتر از ناحيه فارس ميباشد و از اين نظر شبيه فروافتادگي ذزفول است.
7) دشت آبادان زون ساختاري واقع در انتهاي جنوب باختري زاگرس است. مرز شمالي و شمال خاوري آن محدود به جبهه چينهاي زاگرس بوده و پس از عبور از ميدان رگ سفيد وارد خليج فارس ميشود. مرز جنوبي دشت آبادان، خليج فارس و عربستان است. دشت آبادان بخشي از جلگه بين النهرين است که از نظر زمين شناختي پايانه شمالي سکوي عربستان به شمار ميآيد. تاقديسها اثر سطحي ندارند. لرزه خيز نيست و روند ساختارها شمالي - جنوبي است که با روند شمال غربي- جنوب شرقي زاگرس در تضاد است.
-2 ترشيري در زاگرس
زمين ساختهاي اصلي که در پايان مزوزوئيک بر زاگرس حاکميت داشتهاند عبارت بودهاند از گودي اصلي و بزرگ ناوديس تتيس در شمال خاوري خوزستان و تراف خوزستان که از خاور عراق تا فارس ساحلي ادامه داشته است. پشته مياني که اين دو تراف را از يکديگر جدا ميساخته محل رويش ريفهاي روديستي است که در اواخر مائس تريشتين سازند تاربور را به وجود آوردهاند. پسروي حادث شده در انتهاي کرتاسه موجب بيرون آمدن آن ريفها از آب شده است، اما حوضههاي عميقي که در دو سوي آن پشته قرار داشتهاند و در طي اواخر کرتاسه سازند گورپي در آنها رسوب شده بودند، همچنان در زير آب مانده اند ]مطيعي، 1372[.
در زاگرس، بدون در نظر گرفتن ابعاد و تغييرات ناحيهاي رخسارهها، رديفهاي ترشيري را ميتوان به دو بخش جدا تقسيم کرد. يکي ترشيري پاييني، به سن پالئوسن تا ميوسن پيشين و دوم، ترشيري بالايي به سن ميوسن پيشين تا پليوسن و جوان تر. در ترشيري پاييني دو چرخه رسوبي قابل شناسايي است. يکي چرخه رسوبي جهرم به سن پالئوسن تا ائوسن مياني و ديگري چرخه رسوبي آسماري به سن اليگوسن تا ميوسن پيشين.
چرخه رسوبي جهرم: پس از حرکات کرتاسه پسين، در اوايل ترشيري، تمامي زاگرس با يک درياي پيشرونده پوشيده شد. در اين زمان در کوههاي زاگرس سه ناوه لنگه، خوزستان و تتيس وجود داشت که با پشتههايي از يکديگر جدا بودهاند. مواد فرسايشي اين پشتهها که بيشتر از چرتهاي راديولاريتي است، به گوديها حمل مي شد و ممکن است با رسوبات عميق سازند پابده و يا کربناتهاي سازند جهرم تداخل داشته باشند. رسوبات آواري پشتهها وقتي با سازند پابده همراه است به نام سازند فليشي اميران و در نقاطي که با کربناتهاي جهرم تداخل دارند، سازند کشکان ناميده ميشود. در ائوسن مياني، همزمان با رخداد پيرنين، با پسروي دريا، نواحي سکويي جهرم از آب بيرون آمد و تنها در مناطق مرکزي ناوهها رسوبگذاري سازند پابده ادامه داشته است، بدين ترتيب چرخه رسوبي جهرم با يک ناپيوستگي فرسايشي خاتمه يافته است.
چرخه رسوبي آسماري: در ائوسن پسين – اليگوسن، شمال خاوري لرستان و سکوي فارس داخلي از آب بيرون مانده ولي در ناوههاي خوزستان و لنگه، رسوبگذاري نهشتههاي ژرف پابده ادامه داشته است. در پايان اليگوسن در در نتيجه پيشروي آرام و محدود دريا، چرخه کوچک آسماري پاييني تشکيل شده است. در مرز اليگو- ميوسن، در نواحي اهواز ماسه سنگهايي نهشته مي شد که از آن به بخش ماسه سنگي اهواز ياد ميشود. در همين زمان، در لرستان، رسوبهاي تبخيري بخش کلهر نهشته شده است. رسوبهاي آکي تانين، با ويژگي هاي محيطهاي کم ژرفا، در تمامي حوضه نهشته شده و چرخه آسماري مياني را به وجود آورده است. از چرخه آسماري پاييني به مياني، کم عمق شوندگي دريا محسوس است و حتي دولوميتي شدن رديفهاي آسماري مياني ممکن است نشانه يک مرحله دياژنز در مرز بالايي آسماري مياني باشد. پس از اين فرسايش، در تمامي لرستان و قسمت اعظم خوزستان دوباره دريا پيشروي کرده ولي در شمال خاوري خوزستان رسوبات حاصل اين پيشروي ديده نمي شود. در اواخر بورديگالين، با افت سطح دريا شرايط تبخيري حاکم و چرخه رسوبي فارس جايگزين چرخه آسماري مي شود. اين چرخه به طور کلي گوياي نهشت رسوبات همزمان با کوهزايي، در يک درياي پسرونده به سمت جنوب باختري است. رسوبات نهشته شده در حوضه زاگرس به لحاظ زماني و مکاني مرتبط ميباشند
رسم ستون چینه شناسی و فسیل شناسی.برای دریافت شرایط کاری و قیمت از ساعت 17 به بعد با شماره 09358547794 تماس حاصل فرمایید.